سلام
سلامی عرضه میدارم به تو
به تو ای غروب غم انگیز پاییز
تویی که بوی دوری
از نسیمت به مشامم میرسد
نداری جز زردی
جز برگ های خسته
جز بارون حسرت
جز ویرانه های عاشقی
فاصله بگیر از من
من عاشق نمیتوانم شد
من توانایی تبدیل نسیمت
به طوفان های سهمگین را ندارم
دور شو پاییز در این هنگام و آن هنگام
بیهوده گویی کافیست
عاشقی کافیست
دور شو پاییز
نظرات شما عزیزان: